اثر بومرنگ و اثر بازتابی
کتاب «مأموریت پروینی»
یکی از مشکلات ما این است که گاهی نمی دانیم فکر مثبت چیست یا فکر منفی چیست. ما عادت نداریم افکارمان را تحلیل کنیم، و مثلا بگوییم «این یک فکر منفی بود که وارد ذهنم شد»، و یا اینکه «الان دارم مثبت فکر می کنم». بیشتر ما از فکر کردنمان آگاه نیستیم، و خیلی درباره اینکه چه افکاری ایجاد کرده ایم فکر نمی کنیم. زیرا احساس راحتی داریم از این که هیچ کس افکار ما را نمی شنود، پس نیازی نیست نگران افکارمان باشیم. و به علاوه، چه کسی تصمیم می گیرد که چه فکری مثبت است و چه فکری منفی؟
اگر بخواهیم افکارمان را تحلیل کنیم تا بتوانیم تفکرمان را پاکسازی کنیم و مسائلی را درباره خودمان بیاموزیم، یک روش منطقی برای نظارت بر افکار، و تشخیص مثبت یا منفی بودنشان، و دانستن تأثیرشان بر جهان، وجود دارد. این روش «بومرنگ» نامیده می شود.
وقتی فکری در سر انسان تولید می شود، آن فکر آنجا نمی ماند. گرچه آگاه نباشیم، افکار جسم فیزیکی را ترک می کنند و در جهان خارج منتشر می شوند. سرعت این افکار بسیار سریعتر از سرعت نور است، و بطور آنی به عمق کیهان نفوذ می کنند. افکار شما با میلیاردها میلیارد فکر دیگر می آمیزد و در طرح کلی نقش خودش را ایفا می کند. اما مهمتر از همه، افکار درست مانند بومرنگ مسافت مشخصی را طی می کنند، و سپس برمی گردند و به سمت منبع یعنی ما می آیند. اثر بومرنگ عبارت است از فرایند بازگشت فکری که فرد ارسال کرده است، اما با قدری تغییر.
هر فکر دو بخش دارد. خود فکر، و انرژی ای که فکر را در جهان به حرکت در می آورد. وقتی فکر با سرعت در جهان منتشر می شود، سفر می کند، و سپس مانند بومرنگ به همانجایی که از آن آمده باز می گردد.
اما وجه جالب این موضوع این است که فکر، توسط انرژی جهانی که در آن سفر می کند، قطبیده می شود و با اندکی تفاوت باز می گردد. خود فکر تغییری نمی کند، و مانند همان فکری است که ارسال شده بود، اما انرژی ای که آن را در جهان حمل کرده است با قطبیتی ضد قطبیت فکر اصلی باز می گردد. اگر به این فرایند توجه کنیم، خواهیم دانست که افکارمان چه تأثیری دارند. می دانید، ممکن است بیاندیشیم که افکارمان بسیار مثبت است، اما شاید اینطور نیست. ایگو می تواند افکار را تحریف و مغشوش کند. با استفاده از فرایند بومرنگ می توانیم افکارمان را تحلیل کنیم. البته این امر نیازمند صداقت با خویشتن است. زیرا ممکن است نتیجه اش خوشایندمان نباش
خود فکر، گرچه برای ما اهمیت دارد، اما موضوعیتی برای جهان ندارد. این قطبیت انرژی حامل فکر است که بر جهان اثر می گذارد. اگر شما می اندیشید که رابطه با فلان دوستتان چقدر خوب است و چقدر وی را دوست دارید، این فکر برای شما مهم است و احتمالا آن را یک فکر مثبت می دانید. مثلا تصور کنید فکرتان این است که چقدر با اضطراب منتظر دیدن دوستتان در عصر شنبه هستید. در این فکر هستید و تصور می کنید که برای صرف شام به رستوران رفته اید و با هم وقت می گذرانید. برای شما این یک فکر بسیار مثبت است.
همینطور که غرق این افکار هستید، این افکار در کیهان منتشر شده و با سرعت حرکت می کنند. تصویرتان از شام، و فکری که تولید کردید، دست نخورده باقی می ماند. وقتی این فکر را در ذهنتان ساختید، مقدار کمی انرژی که باید فکر را حمل کند نیز شکل گرفت. این انرژی یک شارژ الکتریکی دارد که شما تولید می کنید. بسته به معنای فکرتان می تواند مثبت یا منفی باشد. وقتی فکرتان به پایان سفرش در کیهان می رسد، سرعتش کم می شود و شروع به از دست دادن قطبیت می کند. فکر و تصویرتان از شام هنوز تغییری نکرده، اما انرژی حامل فکر، تغییر قطب می دهد. اگر انرژی منفی بوده، اکنون مثبت می شود، و بر عکس. فکر، و انرژی حمل کننده آن حالا با سرعت به سمت شما باز می گردد.
مسافتی که فکر طی می کند بستگی دارد به قدرت فکر و قدرت روح شما. ممکن است به سرعت و در عرض چند دقیقه برگردد. و گاهی تا سه روز طول می کشد. این را هم در نظر بگیرید که ممکن است یک فکر را مدام تکرار کنید و میلیونها بار تولید و ارسال کنید، و هر کدام در زمان متفاوتی باز می گردند. قدرت انرژی حامل بازگشت کننده، برابر است با قدرت انرژی حامل ارسال کننده. اگر فکری را تولید کرده اید که با انرژی منفی فراوانی منتشر شده، فکرتان را با انرژی مثبت فراوان دریافت خواهید کرد.
در هنگام بازگشت فکر، ذهن مثل یک گیرنده رادیویی عمل می کند و فکر را دریافت می کند. حالا فکر برگشته است به ذهنتان تا آن را بررسی کنید. این یک فرایند خودکار است که دائما در ذهن اتفاق می افتد. این فرایند شما را مجاب می کند یک بار دیگر همان فکر را داشته باشید اما این فکر اکنون با انرژی متفاوت بازگشته است. فکر مثبت و شادی که ذهن را ترک کرده بود، با بار منفی باز می گردد، و باعث می شود دوباره فکر شام برگردد اما این بار شما تاثیر انرژی حامل منفی را حس می کنید.
ذهنتان بلافاصله تصویر شام را از نقطه نظر متفاوتی می بیند. و دوباره فکر ارسال می شود. این اتفاق میلیون ها بار رخ می دهد، و باعث می شود بتوانیم یک موضوع را از زوایای مختلف بررسی کنیم. خویشتن های روحی ما بر این فرایند نظارت دارند و تحت تأثیر آن نیستند. اما ذهن های مادی می توانند حیرت زده، خشمگین، افسرده، خوشحال، یا غمگین شوند، و یا حتی بدن ممکن است دچار بیماری شود.
اگر به سطح هوشیاری ای برسیم که عامدانه افکار را بسازیم و ارسال کنیم و بر بازگشتشان نظارت کنیم، می توانیم بیاموزیم که چگونه فکر می کنیم، و پاسخ مشکلاتمان را بیابیم. برای مثال، ممکن است انگیزه های پنهانی برای ملاقات فردی داشته باشیم اما خودآگاه ما از این موضوع غافل باشد. اثر بومرنگ توجه ما را به معنای حقیقی افکارمان جلب می کند، و مجبورمان می کند با خودمان مواجه شویم.
درست است که دیگران افکارمان را نمی شنوند، اما بایستی خودمان با افکارمان روبرو شویم.
نمی توانید به خودتان دروغ بگویید. نمی توانید به روح دروغ بگویید. در پایان، باید بیاموزید با خودتان صادق باشید، در غیر این صورت بیمار خواهید شد.
اثر بازتابی The Echo Effect
آگاهی از اثر بومرنگ به فرد کمک می کند درباره خودش و افکارش به شناخت برسد. اما پدیده جالب دیگری وجود دارد که هنگامی که گروهی از افراد یا یک جمعیت، افکار مشخصی را همزمان با هم تولید می کنند، رخ می دهد.
در اثر بومرنگ، انرژی حامل فکر، قطبیتش عوض می شود، و سپس به فرستنده ی فکر باز می گردد، و نقطه نظر متفاوتی را به فرد تحمیل می کند.
اما اگر گروهی از افراد همگی همزمان فکر خاصی را تولید کنند (مثلا در حین تظاهرات در هر کشوری)، یک انرژی عظیم خلق می شود که به مقصد می رسد و بدون تغییر بار به جمعیت باز می گردد.
«مأموریت پروینی»