شروع فعاسازی کتدرال ۲
این طرح اصلی مورد استفاده برای ایجاد هیبریدهای کلون شده و جعلکنندگان است که برای دزدیدن دانش روحانی نژاد ریشه آریایی سلتیک-دروید استفاده میشود، دانشی که از زمان هایپربوریا و قبل از آن اندوخته شده بود، و مستقیما در دی ان ای آنها نگهداری میشد. به عنوان یک تاکتیک جنگ افروزانه «تفرقه و کنترل»، دستورکار بیگانگان منفی یک گروه از غولهای مو قرمز را مهندسی ژنتیک کرد که به لحاظ فیزیکی شبیه به خطوط مو قرمز جام سلتیک بودند، اما این جعلکنندگان در حقیقت ضربهای بر ضد بشریت بودند مانند نفرین آنتی کرایست که از این سیاره خلق نشده است.
اینها گروههای زیر مجموعه هیبریدهای نفیلیم بودند با موهای قرمز که عمدا توسط خزندگان آنوناکی ناراضی فرستاده شدند تا به گروههای الوهیم حمله کنند و زمین را تسخیر کنند. این غولهای مو قرمز خارج از سیاره مهندسی شدند و به زمین فرستاده شدند تا تواناییهای حفاظتی شاهان جام مجوس سلتیک-دروید اصیل و حقیقی را برای دفاع از شبکه سیاره در برابر هجوم و تجاوز نابود کنند. با این تاکتیک آشفتهسازی جنگ افروزانه، جمعیت انسانها کاری سختتر را در شناخت و تمییز شاهان اصیل جام مو قرمز سلتیک کریستوس و تمدنهای صلحآمیز قانون وحدت داشتند، یعنی در برابر نسخه جنگ طلبانه مهندسی ژنتیک شده که توسط نیروهای متجاوز غیرانسان که جمعیتهای محلی را به دستور نیروهای بیگانه منفی مورد تهدید قرار میدادند و کانیبالیزه میکردند.
کمپین نسلکشی بر ضد خطوط جام مجوسی سلتیک هم به همین شکل نفوذ جاعلین را در سازمان شوالیههای تمپلار آغاز کردند، که از آن طریق نژادهای متجاوز دستورکار بیگانگان منفی زمینه را برای ایجاد دوباره جوامع مخفی فراماسونری به هدف ایجاد دوباره «اقدام بزرگ» برای پنهان کردن و بازنویسی تاریخ انسان برای بیگانگان منفی فراهم کردند. سازمانهای شوالیههای تمپلار خود را در ظاهر نمایندگان نوع دوست نشان می دادند تا علوم حقیقی صعود که بر پایه حافظههای نصرانی شاهان جام سلتیک اصلی هستند را بدزدند، حافظههایی که در طول دیاسپروی (مهاجرت و پراکندگی جمعیتی) اخیر تمدن سلتیک دزدیده شدند، و در حقیقت تشرفات قدرتمندی به اسرار الهه خورشیدی سهگانه بودند.
نکته مهم، تشخیص اینست که حافظههای نصرانی در حقیقت حافظههای اصلی Essene قانون وحدت از کلیسای سلتیک هستند که مدتها قبل از خط زمانی یشوعای مسیح وجود داشتند، که ماموریت او و همسرش شامل ثبت دستی دوباره اطلاعات در دست نوشتهها به هدف صیانت از دانش باستانی برای انسانها بود. بیش از یک شخصیت برای کرایست در ماتریکس زمین بازنمایی میشود، و چندین مورد جعلی که به شکل الحاقات هولوگرافیک و پوششهای هویت مشهور پدیدار شدند.
تکامل و تبدیل شدن به یک شهروند کرایست کیهانی آزاد به معنی اتحاد هیروگامیک است، تعادل کامل انرژی که لزوما از عشق خالص بین کرایست مذکر و مونث درونی ایجاد میشود. بالاترین حالت آگاهی صعود حقیقی و آزادی روحی برای هر فرد، که عشق حقیقی را برای همه متجلی میکند. جوامع سری فساد را پنهان میکنند، شیپشیفترهای سقوط کرده آنوناکی شبیه چیزی که اکنون در حال وقوع است، ۵۵۰۰ سال پیش متجاوزان دستورکار بیگانگان منفی به شکلی سیستماتیک شروع به تخریب حافظههای تاریخی موجود، فرهنگها، هنرهای دستی و بناهای تاریخی ساختارهای معماری باستان انسان آنجلیک و شواهد خطوط خونی دراگون خورشید الماس کردند که در واقع منشأ پیدایش شاهان جام سلتیک اصلی هایپربوریا، تیامات و زهره بودند.
این موضوع، جنگهایی بین نژادهای مختلف بر سر خطوط زمانی و متریال ژنتیکی آغاز کرد، تلاش برای نسلکشی خطوط خونی جام مجوس اصیل، و اعمال تغییرات ژنتیکی و هیبریداسیون بیگانه بهمراه برنامههای زاد و ولد با هدف واژگون کردن جهت آینده تکاملی نژادهای انسان. این وارونهسازیها و دروغهای آشکار باعث شد آنوناکیها به دروغ در جایگاه خطوط شاهان مو قرمز قرار بگیرند، و خودشان را به عنوان خدایان زمینی و شاهان محق دراگون با حق حکومت الهی بر قلمرو زمینی اعلام کردند.
اینها هویتهای جعلی بودند که فرمهای انسانی را به خود گرفته بودند و شامل الحاقاتی از بالاترین خطوط نفیلیم و سایر متجاوزین هیبریدی بودند. دقیقتر آنست که بگوییم آنوناکیها خطوط آلوده شده و انحراف یافته غولهای مو قرمز هستند که عمدا فرستاده شدند برای تهدید و سلطه بر بشریت آنجلیک توسط توسعه خون آشامی و مناسک شیطانی. آنوناکیها سلسله مراتب موجودات هیبرید هوش مصنوعی لیونار (قمری) بودند که با توجه به مقام و رتبه تعیین می کردند گونههای فرابعدی آنها چه سطح و نوعی از بدن را اجازه دارند اختیار کنند، که بر اساس نظر بالادستیهای نخبه انجام میشد. آنها اگر در نیروی کار سازمان سلسله مراتبی باقی میماندند، بدن خود را انتخاب نمیکردند، و برایشان انتخاب میشد.
بیشتر گونههای آنوناکی به عنوان هیبریدهای آنوناکی آنجلیک سقوط کرده تلقی میشوند و به شکل شیپشیفترهای سایه زندگی میکنند و در کالبدهای عروسک مانند یا کالبدهای پهباد بیولوژیکی قرار میگیرند، که طراحی شدهاند برای وظایف خاص در ذهن جمعی کندویی تمدن خود. وظایف و کارهای آنها در خدمت ذهن جمعی کندویی آنهاست که مستقیما به آن گماشته میشوند و بر اساس تاریخ ثبت شده آنها و ضبط حافظه از دورههای زندگی متعدد است. پذیرش یک کالبد انسان گونه که توسط یک آنوناکی تسخیر شده باشد به عنوان طبقه رویال یا شاه، مانند آنهایی که در کتیبههای سومری وجود دارند، اشتباه است چون این کالبدی نیست که آنها توسط آن تناسخ کرده باشند،
بلکه کالبدیست که آنها توسط یک انتقال زنجیره ژنتیکی مصنوعی در آزمایشگاه انجام دادهاند، و سپس برای زنده بودن نیاز به مصرف نیروی حیاتی ارواح انسانهای زنده را دارند. تنها آنهایی که به عنوان رویال یا شاه در رأس سلسله مراتب خودشان تلقی می شوند اجازه دارند یک کالبد پنج-ستاره انسانی بر پایه دی ان ای خورشید الماس داشته باشند و منطقا آنها را قادر به خلق دوباره میکند، که یک سطح فرانکنشتاین از هیبریدسازی دی ان ای خورشید یاقوت است. برای تغییر ظاهر کالبد سایه لیونار هیبرید آنوناکی آنجلیک سقوط کرده به منظور قرار گرفتن در دی ان ای خورشید یاقوت، که در دنیای خارج به شکل کالبد انسان آنجلیک ظاهر میشود، آنها نیاز دارند تا خون و گوشت انسان بخورند تا از نیروی حیاتی انسانها به هدف تضمین طول عمرشان استفاده کنند.
بنابراین، با مراحل تدریجی تجاوز بیگانه، این نیروهای غیرانسان در قالب شاهان بابل، فراعنه مصر، حاکمان آینده و صاحبان صنعت شروع کردند به نفوذ در بین انسانها، و امروزه این خطوط خونی در هرم سلسله مراتب کنترل بسیار مورد احترام هستند و توسط گروه نخبگان آرکانی قدرت بر ضد انسانها مسلح شدهاند. این گروهها با کمک متجاوزان، خودشان را به دروغ به عنوان شاهان و حکمرانان محق زمانهای معاصر اعلام کردند، و خود را بر خلاف اکثریت انسانهای هیبریدی نخبگان ژنتیکی میپندارند. بسیاری از اعضای نخبگان قدرت ادعا میکنند که از لحاظ ژنتیکی به خطوط خونی جام سلتیک-دروید مرتبط بودند در صورتیکه آنها عمدا دانش اصیل را برای به بردگی کشیدن و انسانیت زدایی کردن جمعیت جهانی منحرف کردند.
در واقعیت آنها از خط خونی متجاوزان آنوناکی سقوط کرده در کالبدهای انسانی بودند و تظاهر میکردند که از خطوط خونی اصیل رویال شاهان جام مجوسی از مادر دراگونها هستند. بدین طریق برای هزاران سال به هدف حفظ قدرت و کنترلشان به عنوان جاعلان بزرگ، آنها کریستوس-سوفیای مونث را آلوده کردند تا اسرار نامیرایی او را با منحرف کردن جریانهای اتر مقدس Azothian در مناسک ساتانیک بدزدند. در تلاشی همه جانبه برای حفظ سلامتی فیزیکی و طول عمرشان، آنها سعی کردند به هر قیمتی پروسه مرگ را دور بزنند و به نامیرایی برسند، با جمعآوری دانش Essene گنوسی و منحرف کردن آن از طریق بازنویسی متون و معکوس کردن مناسک الهه مادر سوفیا توسط شوالیههای تمپلار لوسیفری. با استفاده از پودر سفید طلای تک اتمی و تولید آدرنوکروم از خون بچههای قربانی، که ابزاری آنتی کرایستی برای حفظ کالبدهای انرژیک و نامیرایی بود، آنها در جنایات، انحرافات و دیوانگیهای عمیقتری فرو رفتند.
در سنتهای سری شوالیههای تمپلار لوسیفری، قربانی خون به عنوان مرحلهای از «کار بزرگ» برای تکامل آگاهی توجیه میشد که در آن تشرف کننده باید بیگناهان را به قتل میرساند، تا انرژی لازم را از ارواح دریافت کند، انرژیای که برای نامیرایی و آزادی از تناسخ مجدد لازم است. با این تئوری اشتباه و تحریف شده که توسط پرستش خون زحلی و ادغام آن در تاروپود ساختار سری کابالای پایه ۱۰ تنیده شد، کشتار بیگناهان تبدیل به یک اصل اسرارآمیز مخفی کد شده در مناسک مخفی سلسله مراتب نخبگان قدرت در حال توسعه شد.
آنها یک سیستم شرکتی سازماندهی شده را با حمایت مالی قابل توجه شکل دادند که بسیاری از سطوح جوامع مخفی را مدیریت میکرد، سطوحی از رأس هرم که به گروههای داخلی، خارجی و میانی تقسیم بندی شد. آنهایی که به همه بخشها متصل بودند قسمتی از دانش را فراگرفتند درحالیکه هیچکس در واقع نمیداند چه کسی رأس هرم را اداره می کند تا اینکه سرانجام آنها شواهد مربوط به انجام مناسک کودک آزاری و قربانی خون را ببینند. تشرف کنندگان سطوح بالاتر با خطوط خونی تایید شده، برای درک نمادگرایی مذهبی که در معانی واقعی خود استفاده میشد آموزش میدیدند، در حالیکه تودههای مردم نسبت به نمادگرایی که درست جلوی چشمشان پنهان است عمدا در جهل نگه داشته میشوند.
