سندرم استکهلم
سندرم استکهلم وضعیتی است که باعث می شود گروگان ها به عنوان یک استراتژی بقا در زمان اسارت، یک همبستگی روانی با اسیرکنندگان خود ایجاد کنند. سندرم استکهلم همچنین عموما به عنوان “همبستگی در اسارت” شناخته می شود. اهمیت سندروم استکهلم در اینست که بر مبنای یک تناقض شکل می گیرد، زیرا احساسات اسیران نسبت به اسیرکنندگانشان برعکس ترس و حقارتی است که یک ناظر ممکن است به عنوان نتیجه تروما ببیند.این اسم در سال 1973 هنگامی که چهار گروگان در جریان سرقت بانکی در استکهلم سوئد دستگیر شدند، به طور رسمی برای آن انتخاب شد.
بصورت کلی چهار مؤلفه اساسی وجود دارد که منجر به ایجاد سندرم استکهلم می شوند: – رشد احساسات مثبت گروگانها نسبت به دستگیرکنندگانشان- نبود هیچ گونه رابطه قبلی بین گروگان و گروگانگیر- امتناع گروگان ها از همکاری با پلیس و دیگر ماموران دولتی- و اعتقاد گروگان به انسانیت اسیرکننده به این دلیل که وقتی یک قربانی به همان معیارهای متجاوز اعتقاد دارد، دیگر آن معیارها یک تهدید تلقی نمیشوند.
وادار کردن خود به اسارت و بردگی
بسیاری از مردم روی زمین به دانشی که ما در مورد صعود سیاره ای داریم دسترسی ندارند، خیلی از ما مستقیما ارتباطات یا تجاربی از آگاهی را به عنوان نتایج روند صعود معنوی داشته ایم که به ما در پیمودن مسیر تاریکی کمک میکنند، در حالی که بسیاری از مردم هیچ تصوری از آنچه که برایشان در حال رخ دادن است ندارند، و با دردها و ترس های روانی و ذهنی آسیب میبینند و مانند گوسفندهایی که قرار است توسط تاکتیکهای ظالمانه و غیرانسانیِ دستورکار بیگانگان منفی NAA ذبح شوند، در گله هایی دسته بندی میشوند. اما با این حال، میدانم که ما باید از میان این شرایط، به بهترین حالت ممکن برای کمک به اکثریت جمعیت سطح زمین دست پیدا کنیم، خطوط زمانی و دانش صعود را در آگاهی انسان، زنده نگه داریم، ما باید به بدترین و فاسدترین سطوح ناآگاهی و تاریکی قدم بگذاریم تا بتوانیم نور خدا را به بیمارگونهترین و آسیبدیده ترین نواحی وارد کنیم. همانطور که آن کسانی که با نور درونی، یعنی همان مبارزان واقعی نور برای خدا، بیدار میشوند، قبول میکنیم که به سطوح پایین قلمروهای جهنم برویم تا دلیرانه با تجارب تاریکی مواجه شویم، و در طول سفر به این قلمروهای جهنمی، در معرض یک سری انرژیهای وحشیانه قرار میگیریم تا بتوانیم این تجارب تاریک را در خلال مشاهده گری دلسوزانه داشته باشیم. ما در حال به یاد آوردن گزارشهای زمان هستیم و آنچه را که واقعا اینجا در حال رخ دادن است ثبت میکنیم. این کار میتواند خیلی خسته کننده باشد، اما نکته مهم این است که بر دلیل بودنمان اینجا روی زمین متمرکز بمانیم، تا به آزادی او کمک کنیم، تا به آزادی انسانهای روی زمین از چنگ سرکوبگران و ظالمان بیگانه، حتی زمانی که بسیار آسیب دیده باشند و نتوانند تشخیص دهند که ظالمان و ستمگران چه کسانی هستند، کمک کنیم. انسانها از سندرم استکهلم رنج میبرند، و حتی میجنگند تا به بردگی خود توسط ساختارها و چارچوبهای بیگانگان قوت ببخشند، ساختارهایی که آگاهی آنها را دزدیده است و آن را با تاریکی پر کرده است.
ایمپلنت دیده بانهای اعتیاد (Addiction Sentinels)
هنگام مشاهده بدن نوری اشخاصی که مشکل اعتیاد دارند، مخصوصا کسانی که میازمای اعتیاد را از خانواده اصل و نسب خود یا از زندگی های دیگر به ارث برده اند، گاها ایمپلنت “دیده بانهای اعتیاد” دیده می شود که توسط ارواح فریبکار برای شدت بخشیدن به اخلاق اعتیادی مداوم در بدن نوری او قرار داده شده است.
این موارد در اعتیاد جنسی به چیزهایی مانند وب سایت های پورنوگرافیک مشاهده می شود. ایمپلنت دیده بانهای اعتیاد درقسمت های تحتانی بدن مانند چاکرای ساکرال به منظور تشدید جمع آوردی و برداشت انرژیهای جنسی و نیروی حیات بارگذاری میشود.
بسیاری اوقات تا وقتی که ایمپلنت دیده بانهای اعتیاد نیز از فرد خارج نشود و از بین نرود خاطرات ترومای اعتیاد را نمی توان از خطوط زمانی حذف کرد. همانند “سندرم استکهلم” برخی افراد معتاد به گونهای آسیب دیده اند و به این ارتباط روحی فریبکارانه وابسته شده اند که از ترک کردن آن امتناع میورزند.
انگلزدگی
در حال حاضر، از سیستم برده داری جهانی به منظور انگل زده کردن انرژی روح استفاده میشود فقط برای اینکه جابجاییهای کارمیک را به توده مردم تحمیل کنند. و به این دلیلِ مهم است که اتحادیه بیگانگان منفی NAA برای حفظ قدرت و دسترسی خود بر زمین و ساکنانش سخت میجنگد. انسانهای تحت کنترل اتحادیه بیگانگان منفی NAA دچار سندرم استکهلم هستند و تا آنچنان سطوحی فروپاشی، ماشینی و غیرانسانی شده اند که مانند یک حیوان وحشی در گوشه قفس عمل میکنند، و به جز اینکه در ماتریکس کنترل ذهن باشند و در یک وابستگی انگلی با این نیروهای تاریک گرفتار باشند، درک نمیکنند که چگونه میتوانند به هر شکل دیگری زندگی کنند.